سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 93/9/23 | 1:39 صبح | نویسنده : گل های کلاس دوم تجربی

سیلام عزیزام بعد از چند مدت کیلی کوتاه دوباره اوووووومدم....امروز تو مدرسه مون سفره حضرت رقیه پهن کرده بودن.پذیرایی و کارش به عهده سوم تجربی ها بود.سپیده هم قرار بود حلوا بیاره یادش رفته بود....خخخخخخ اخه از بس مشغله فکریش زیاده.یه مداح هم اورده بودن ...(فکر کنم مامان شبنم سالاری بود!)من و سپیده و فاطمه و زهرا و آمنه کنار هم نشسته بودیم.مداح که شروع به خوندن کرد منو سیپیده و فاطمه اشکامون ریخت پایین...(بخاطر اینکه خیلی دلمون نازکه)خلاصه ما گریه میکردیم ،زهرا کهزادی و آمنه حیدری ی چیز به هم میگفتن میخندیدن...معلم هامون هم اومده بودن.روبرو ما نشسته بودن مداح گفت پاشیم ک سینه بزنیم وقتی بلند شدیم شروع به خوندن کرد  سپیده هم هی گریه میکرد معلم هندسه مونم خانم امانی هی نگاش روی ما بود.معلم شیمی مون خانم حسینعلی زاده هم مثه لات ها سینه میزد....دیگه سرتون رو درد نیارم مداح ک نوحه خونیش تموم شد پذیرایی رو شروع کردن همه حلوا اورده بودن،زهرا احمدی هم حلوا درست کرده بود تو اتاق خانم بازماندگان یادش رفته بود بیاره بلاخره هرجور شد رفت اورد...یه کوچولو منو سپیده برداشتیم خوردیم خوشمزه درست کرده بود..دیگه هم وقتی قشنگ دلی از عزا دراوردیم رفتیم کلاس خانم حسینعلی زاده هم درس داد.زنگ اخرم که با خانم صفایی داشتیم باهامون نمونه سوال کار کرد.....منم برم  تمرین کنم (اخه خیلی درس خونم،ناسلامتی میخوام دکتر بشم )...


فعلا بابای






 




  • دنیای اس ام اس | سامان | اخبار
  • دانلود آهنگ جدید